* کاهش قیمت نفت در میان مدت و بلند مدت چه آثاری می تواند بر سیاست داخلی عربستان داشته باشد؟ از این حیث که درآمد دولت کاهش خواهد یافت و بحث یارانه ای که به مردم می دهد نیز با مخاطره مواجه خواهد شد.
ترک ها به دنبال راه اندازی یک جنگ اگرچه محدود میان ایران و عربستان هستند چون این دو کشور مانع هژمونی ترک ها در منطقه هستند و هیچ چیز به اندازه اتحاد ایران و عربستان برای ترک ها نگران کننده نخواهد بوددر سیاست داخلی عربستان باید گفت در اواخر دوران پادشاهی ملک عبدالله وی شروع کرده بود به تزریق پول به خاطر اینکه حرکت هایی برای رفاه اقتصادی شروع شده بود اما در سال های اخر عبدالله فشارهایی داشت انجام می شد که عبدالله با اختصاص یارانه های مستقیم و غیر مستقیم سعی داشت وضعیت را بهتر کند. در دوران تصدی ملک سلمان نیز در ابتدای کار این روند مقداری تشدید شد افزایش حقوق معلمان و کارمندان و برخی بخش های جامعه همچون نظامیان اما با ادامه وضعیت کاهش قیمت نفت این موضوع دچار وقفه شد و اگر این وضعیت کاهش قیمت نفت ادامه پیدا کند تاثیر منفی بر رفاه اقتصادی مردم عربستان خواهد داشت. هر چند عربستان درآمدهای غیر نفتی نیز دارد اما به هر حال در کوتاه مدت مخصوصا با جنگ هایی که در یمن دارد می تواند داخل را هم دچار مشکل کند.
عربستان در حال پوست اندازی است، اصلا حرکت ها در عربستان خیلی محافظه کارانه است، اصلا فرهنگ عربستان اینگونه است و خیلی حرکت ها کند است واقعیت این است عربستان در چند سال گذشته دچار دگردیسی است هم به لحاظ ساخت قدرت در راس هرم آن و هم به لحاظ لایه های پایین، مردم ارتباطاتشون با بیرون زیاد شده است و حکومت را برنمی تابند و حکومت عربستان نیز تاکنون با تزریق پول توانسته است از انقلاب در این کشور ممانعت کند اما در دراز مدت نمی تواند این روند را ادامه دهد. بخش عمده ای از بحران آفرینی های منطقه برای این است که عربستان می خواهد دشمن بیرونی را بیشتر نشان دهد. من معتقدم بحران کنونی میان ایران و عربستان یک بحران خودساخته ریاض بود. عربستان به عنوان یک کشور جهان سوم نیاز به یک بحران در محیط پیرامونی خود دارد تا مردم را منسجم کند و ماهیت این بحران نیز باید ایدئولوژیک باشد چون اساسا خمیرمایه عربستان ایدئولوژیک است، از وقتی دولت سعودی به معنای جدید شروع شده بن مایه عربستان که این کشور را در برابر تندبادها حفظ کرده است یکی نظام قبیله ای و عشیره ای است و دیگری بحث درآمدهای کلان نفتی است و سوم بحث ایدئولوژیک است برای همین در این کشور علمای وهابیت نفوذ دارند و به بحث وهابیت خیلی دامن زده می شود. برای اینکه این اتفاق بیفتد و حالت جدایی در عربستان پیش نیاید نیاز به یک دشمن فرضی است و بهترین کشور نیز ایران است لذا سعودی ها برای حل و فصل مسائل داخلی خود فرافکنی می کنند و نیاز به دشمن فرضی دارند.
اصلا به نظر من اعدام شیخ نمر با شناختی که سعودی ها از رفتار شناسی ما داشتند و با اولتیماتومی که ما داده بودیم کاملا سناریوی از پیش تعیین شده بود لذا من معتقدم ما باید با سعودی ها اتفاقا به لحاظ اعلامی کنار می آمدیم تا اجازه دهیم دگردیسی که در جامعه عربستان شکل گرفته دچار سکته نشود اما ما کمک کردیم این روند متوقف شود مخصوصا اتفاقی که بعد از ملک عبدالله افتاد یک کودتا بود هیچوقت سابقه نداشت رده های سوم در جایگاه های اول قرار بگیرند، هیچوقت تصدی وزارت خارجه را یک غیر شاهزاده بر عهده نداشت و کسی اکنون ولیعهد است که 30 ساله است و معمولا برادران پادشاه ولیعهد می شدند. کنار گذاشتن امیر مقرن و متعب و عزل و نصب هایی که انجام شد همگی نشان از کودتا داشت. قوه هاضمه عربستان توان جذب ندارد و دچار اعوجاج می شود اگر قضایای یمن و ... پیش نمی آمد تغییرات داخلی عربستان می توانست این کشور را دچار مشکل کند، خود این تغییر در راس هرم به اندازه ای موج ایجاد می کرد که می توانست کل ساختار عربستان را برای سال ها دچار مشکل کند.
* درباره سیاست چرخش آمریکا از خاورمیانه به آسیا را چه اندازه دخیل می دانید در بحثی که می خواهد ایران مقابل عربستان نیز تضعیف نشود؟
من مقاله ای از تحلیلگران آمریکایی می خواندم که می گفت در دولت باراک اوباما اجماع شده بود اصولا تضعیف ایران می تواند علیه منافع آمریکا باشد چون اولین کارکرد تضعیف ایران، رشد بنیادگرایی در منطقه است زیرا ایران تنها کشوری است که می تواند در منطقه مدیریت بحران کند. ترکیه قدرت نظامی و اقتصادی دارد اما قدرت بسیج و ایدئولوژی ندارد بنابراین ترکیه آسیب پذیر است چون اکنون یکی از مهمترین عناصر قدرت در منطقه ما، قدرت بسیج و مشروعیت زایی است من معتقدم عربستان نیز در حال افول است، اکنون چیزی که می تواند کشور ما را ایمن کند بلکه به عنوان یک قدرت در خدمت توازن منطقه ای و در خدمت ترتیبات امنیتی جدید باشد قدرت ایدئولوژیک است، آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که منطقه ما به لحاظ توسعه کاملا عقب افتاده است و از طرفی دارای ثروت است تضادهای ایدئولوژی و قومیتی و تجارب تاریخی این منطقه زیاد است و بنابراین همیشه در حال فروریختن توازن است، در حال حاضر تنها قدرت سازمانده که می تواند ایجاد بالانس کند ایران است، شما تجسم کنید خدای نکرده اتفاقی بیفتد، اینجا می شود منطقه تمام بنیادگرایی ها. اگر ایران نباشد و اگر ایران تضعیف شود و ناامنی ایجاد شود خیل عظیمی از جمعیت مهاجران به اروپا سرازیر خواهد شد لذا من معتقدم آمریکایی ها لااقل در دوران جدید به دنبال تضعیف ایران نبودند. اما بحث شیفت اینکه ما معتقد باشیم آمریکا در کوتاه مدت می خواهد شیفت انجام دهد اینطور نیست، آمریکا تعهداتی در منطقه دارد چون اگر آمریکا از منطقه برود بقیه همچون روسیه جای این کشور را در منطقه می گیرد. هر قدرت خارج از منطقه به لحاظ پیچیدگی منطقه و لایه لایه بودن آن فهم منطقه را ندارد. لذا در کوتاه مدت آمریکا نمی تواند شیفت کامل بدهد اما در بلندمدت می خواهد برود چرا که نگران چین و این حوزه هست و باید از منطقه خاورمیانه برود لذا دنبال راه حل های کوتاه مدت است که آمریکا می گوید اگر بشود بین ایران و عربستان بالانس ایجاد شود و بخشی از وظائف به هر کدام واگذار شود اما در عین حال معتقد نیست که بر هیچیک از اینها فائق بیاید. من مقاله ای نوشتم با عنوان بازسازی دکترین دو ستون نیکسون، آمریکایی ها به نظرم بهترین مدلش بازسازی دکترین دو ستونه ای است که آن موقع بود و تا مدتی خوب عمل کرد البته محیط کنونی پایدار نیست به نظر می آید آمریکایی ها به دنبال این هستند ایران و عربستان به عنوان دو محور اساسی در منطقه باشند اما ترکیه شیطنت می کند و من بر این باورم هیچ کشوری به اندازه ترکیه از به هم خوردن رابطه ایران و عربستان نگران و متضرر نیست چون نگران هستند این دو بال منطقه شوند و احیای امپراطوری عثمانی احیا نشود و همچنین ترک ها معتقدند در هر ترتیتبات امنیتی منطقه باید ایفاگر نقش باشند.
* در ترتیبات جدید امنیتی منطقه ما شاهد هستیم ترکیه در حال احداث پایگاه نظامی در قطر است و یک پایگاه نظامی نیز در جیبوتی احداث می کند این ایجاد پایگاه در قطر بدون چراغ سبز آمریکا و ناتو نبوده است و این مسئله نشان می دهد آمریکا و ناتو روی ترکیه حساب ویژه ای کرده اند در این باره چه نظری دارید؟
در مورد ترکیه من معتقدم ترکیه با تشدید بحران ها توانست جای پای خود را محکم کند، آمریکا و اروپا ناگزیر به این امر شدند قضیه سوریه بهترین مثال در این زمینه است، ترک ها سیگنال آمریکایی ها مبنی بر ایجاد خاورمیانه جدید را جدی گرفتند و از همان موقع گفتند ما باید قدرت هژمون در منطقه باشیم چرا که اقتصاد داریم و کشورمان دموکراتیک است و بنابراین باید نقش اصلی را داشته باشیم و کشورهایی که به اصطلاح مهم هستند را ذوب کنیم، ترک ها به دنبال راه اندازی یک جنگ اگرچه محدود میان ایران و عربستان هستند چون این دو کشور مانع هژمونی ترک ها در منطقه هستند و هیچ چیز به اندازه اتحاد ایران و عربستان برای ترک ها نگران کننده نخواهد بود. لذا به نظر من ترک ها به خاطر شرایطی که بر منطقه حاکم شد موضوع احداث پایگاه ها را تحمیل کردند، برای اروپا و آمریکا در نهایت ترک ها خطرناک خواهند بود برای همین است که مانع از عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا هستند. اما خب این بحران ها چاره ای باقی نگذاشت که ترکیه در قطر و جیبوتی پایگاه نظامی احداث کند.
* عربستان اعلام کرده است آمادگی دارد در چارچوب ائتلاف جهانی به سوریه نیروی زمینی اعزام کند، این اقدام چه آثاری بر بحران سوریه از یک سو و روابط بازیگران دخیل در این بحران با یکدیگر خواهد داشت؟
ما امیدواریم این اتفاق نیفتد نمی شود این موضوع را کاملا رد کرد سعودی ها در شرایطی هستند که برخی تصمیماتشان خیلی منطقی نیست. در زمان ملک عبدالله ساختار محافظه کارانه حاکم بود یعنی بوروکراسی تصمیم گیری درستی داشتند یعنی اتفاقا تصمیماتشان عقلانی تر بود و تصمیم سازی یک روند کاملا بوروکراتیک داشت و قابل پیش بینی بود اما اکنون چون ساختار قدرت عوض شده ما در حال حاضر محمد بن سلمان را داریم که هیچ تجربه کاری ندارد اما در عین حال نفر اول [تصمیم گیری] در عربستان است. محمد بن نایف نیز با اینکه به صورت اسمی ولیعهد است ولی مورد توجه پادشاه نیست بنابراین اکنون تصمیم گیرنده در عربستان یک جوان کم تجربه است که تصمیماتش اصلا خردورزانه نیست، جنگ یمن را در واقع وی شعله ور کرد اما من معتقدم که باید کشورهای ذیربط اولتیماتومی بدهند که نیروی زمینی به سوریه اعزام نشود در غیر اینصورت مثل قضیه بحرین می شود که که سعودی ها وارد این کشور شدند و دیگر خارج نشدند.
عربستان به عنوان یک کشور جهان سوم نیاز به یک بحران در محیط پیرامونی خود دارد تا مردم را منسجم کند و ماهیت این بحران نیز باید ایدئولوژیک باشد چون اساسا خمیرمایه عربستان ایدئولوژیک است
حادثه یمن برای عربستان لازم بود زیرا عربستان داشت یک زایمان غیر طبیعی را تجربه می کرد و آن یک پالایش در سطح بالا بود خب اگر شرایط طبیعی بود حتما در حوزه قدرتشان دچار تنش هایی می شدند چون کسانی کنار گذاشته شدند که برادران پادشاه بودند مثل امیر مقرن و متعب. قبلا هم گفتم بهترین چیز برای فروکش کردن بحران های داخلی تمسک به بحران های بین المللی و خارجی است. چون هضم این تغییرات بسیار سنگین بود و حتما ساختارشان را به هم می زد بهترین مسئله حادثه یمن بود چون وقتی این اتفاق بیفتد شرایط امنیتی می شود و اگر مقرن هم مخالف باشد به پای چوبه دار فرستاده می شود.
وقتی قضیه یمن رخ داد اکثریت شاهزاده ها مخالف بودند عربستان خیلی روحیه محافظه کارانه دارد اما وقتی این اتفاق افتاد و چون محمد بن سلمان وزیر دفاع است و وزیر دفاع در عربستان به معنای واقعی وزیر دفاع است و همه نیروهای مسلح در اختیار وی است بنابراین قضیه یمن اتفاقی بود که از سوی محمد بن سلمان طراحی شد و من معتقدم وی در دوران پادشاهی پدرش کودتایی خواهد داشت تا محمد بن نایف را کنار بگذارد تا بلافاصله بعد پدرش پادشاه شود. محمد بن سلمان می داند اگر در زمان حیات پدرش ولیعهد نشود محمد بن نایف پادشاه شود دوباره همان سناریو تکرار خواهد شد و عزل و نصب های بسیاری در این کشور صورت خواهد گرفت. من به نظرم هر چی بیشتر بحران به وجود بیاید وزیر دفاع بیشتر دیده خواهد شد همچون بحران یمن و اکنون بحث اعزام نیروی زمینی به سوریه، نقش تحولات داخلی در تصمیم گیری های سیاست خارجی سعودی ها بسیار تاثیرگذار است. سعودی ها به دنبال تشکیل ائتلاف با ناتو و آمریکا برای اعزام نیروی زمینی به سوریه هستند و شاید بهترین سناریوی عربستان برای اینکه به ایران ضربه بزند ورود به قضیه سوریه است و سعی دارد با رفتارهای خود ایران را تحریک کند.
* چراغ سبز آمریکا برای اعزام نیروی زمینی عربستان به سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟
این یک سوال محوری است که آیا برخی تحولات را عربستان به آمریکا دیکته می کند یا بالعکس، من فکر می کنم عربستان آمریکا را وادار به انجام کارهایی می کند در واقع خیلی از موارد، عربستان موضوعات را به آمریکا دیکته می کند چون عربستان می تواند در نظام اقتصادی آمریکا اخلال ایجاد کند و همینطور در برنامه های آمریکا در منطقه، لذا آمریکا گاهی مجبور است با سیاست های عربستان کنار بیاید. در بحث هسته ای ایران نیز عربستان مانع تراشی بسیار کرد و یکی از مواردی است که آمریکا را تحت فشار می گذاشت.